فرهنگ و ادب > کتاب و ادبیات

نتوانستیم از ظرفیت های هند در زمینه نسخ خطی بهره ببریم



خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: احسان‌الله شکراللهی، دانش‌آموخته علوم اطلاع‌رسانی و زبان و ادبیات فارسی است. او سابقه کار در کتابخانه‌های گوناگون عمومی، تخصصی، پارلمانی، و ملی دارد، و ریاست مرکز تحقیقات فارسی دهلی‌نو نیز در کارنامه اش دیده می‌شود.

او در حال حاضر مدیر انتشارات کتابخانه مجلس شورای اسلامی است، با او درباره نسخه‌های خطی به گفتگو نشستیم، که مشروح بخش اول آن را در ادامه می‌خوانید:

* آقای شکراللهی کتابخانه‌ها در دسترسی و قابل استفاده بودن نسخه‌های خطی چه نقشی دارند؟

در بررسی نقش کتابخانه‌ها در دسترس‌پذیر کردن نسخه‌های خطی، بهتر است تمرکز را از کمیّت به سمت کیفیّت تغییر دهیم. طی سال‌های اخیر، این رویکرد تا حد زیادی جا افتاده است، به‌ویژه پس از تأسیس «مرکزی پژوهشی میراث مکتوب» که رسالت آن احیای متون ارزشمند ایرانی و اسلامی بود، و برخی دیگر از مراکز پژوهشی در دل کتابخانه‌های بزرگ و دیگر مراکز فرهنگی که در زمینه تصحیح انتقادی و احیای متون شروع به فعالیت کردند. این تمرکز جدید موجب شد که کتابخانه‌ها بیش از گذشته به نسخه‌های خطی خود اهمیت بدهند و در مسیر فهرست‌نویسی و تصویربرداری دقیق‌تر گام بردارند. در گذشته، برخی از نسخه‌ها نه‌تنها فهرست‌نویسی نشده بودند، بلکه حتی در صورت فهرست‌نویسی شدن هم اطلاع‌رسانی و خدمات‌دهی مناسبی نیز در مورد آن‌ها صورت نمی‌گرفت.

تصویربرداری از نسخه‌های خطی که پیش‌تر با روش‌های ابتدایی مانند کپی و میکروفیلم انجام می‌شد، حالا به سمت دیجیتال‌سازی حرکت کرده است. البته این پیشرفت‌ها تنها مدیون فناوری نبود؛ بلکه نگاه تازه مدیرانی که اهمیت فرهنگی این میراث را درک کرده بودند نیز تأثیر زیادی داشت * امروز با فناوری‌های جدید خیلی تغییر کرده است.

بله، با پیشرفت فناوری و البته رویکردهای مدیریتی جدید، این روند تغییر کرد. برای مثال، در ابتدا فهرست نسخه‌های خطی به‌صورت دستی حروف‌چینی می‌شدند، اما به تدریج این فرآیند به کمک نرم‌افزارهای نوین سرعت بیشتری پیدا کرد، و امکان اصلاح فهرست در هر مرحله از کار مهیا شد. یا تصویربرداری از نسخه‌های خطی که پیش‌تر با روش‌های ابتدایی مانند کپی و میکروفیلم انجام می‌شد، حالا به سمت دیجیتال‌سازی حرکت کرده است. البته این پیشرفت‌ها تنها مدیون فناوری نبود؛ بلکه نگاه تازه مدیرانی که اهمیت فرهنگی این میراث را درک کرده بودند نیز تأثیر زیادی داشت.

* در کتابخانه مجلس چه‌کسی این تغییر را ایجاد کرد؟

یکی از تحولات مهم در دهه ۷۰ شمسی، ارتقای سازمان کتابخانه مجلس توسط غلامرضا فدایی عراقی بود. او علاوه بر نقش علمی خود به عنوان استادی علاقمند در حوزه اطلاع‌رسانی و کتابداری، دو دوره به‌عنوان نماینده مجلس نیز خدمت‌کرده بود. در زمان مدیریتش بر این کتابخانه، اساسنامه جدید کتابخانه مجلس به تصویب رسید، که به رسیدگی جدی‌تر به نسخه‌های خطی نقش بسیار مهمی داد. کتابخانه مجلس به‌عنوان کانونی برای حفظ میراث ایران شناخته شد و مرکزی برای پژوهش و آموزش نیز به آن افزوده شد. در این مرکز، بخش ویژه‌ای برای احیای متون مهم ایرانی و اسلامی اختصاص یافت، که یکی از دستاوردهای مهم آن در طور این دوره نزدیک به سه‌دهه انتشار بیش از ۵۰۰ عنوان کتاب است که تقریباً نیمی از آن در حوزه متون خطی بود.

یکی دیگر از تحولات مثبت در این دوره، تسریع روند فهرست‌نویسی و تصویربرداری از نسخه‌های خطی بود؛ این روند هم اگرچه در دوران دکتر فدایی شروع شده بود اما با مدیریت‌های بعدی، نظیر دوران دکتر ابهری و به‌ویژه دکتر جعفریان، سرعت بیشتری گرفت. مخصوصاً در دوران آقای ابهری با راه‌اندازی سلسله برنامه فوق‌العاده‌ای با عنوان «آئین بزرگداشت حامیان نسخ خطی» که یک دهه ادامه پیداکرد، موجی در سطح ملی و حتی فراملی به راه افتاد که توجه بسیاری از مردم و مسئولین را به ابعاد گوناگون احیای نسخ خطی جلب کرد.

*طبعاً، آقای جعفریان که خودش پژوهشگر است نگاهش هم فرق می‌کند.

بله، آقای جعفریان هم که خود پژوهشگری متکی بر منابع کتابخانه‌های و خطی بود، مشکلات مرتبط با دسترسی به منابع را به خوبی درک می‌کرد. او تلاش کرد این روند را نه‌تنها برای پژوهشگران داخلی بلکه برای پژوهشگران غیرایرانی نیز گسترش دهد. با این حال، سرعت بالای این فرایندها گاه منجر به کاهش دقت و کیفیت شد. برای مثال، اطلاعات نادرستی در برخی از فهرست‌ها واردشد یا در جریان تصویربرداری از نسخه‌های خطی، آسیب‌هایی به برخی نسخه‌ها وارد آمد. با وجود این نقدها، در مقام ارزیابی، عملکرد کلی جعفریان تا حد قابل‌قبولی مثبت است و توانست موجی از توجه ملی ایجادکند و اهمیت نسخه‌های خطی را به سطح جدیدی ارتقا دهد، که یکی از دستاوردهای بزرگ دوران او محسوب می‌شود.

* این حرکت در دسترسی به نسخ خطی هم مؤثر بود؟

بله، اصلاً یکی از جنبه‌های مثبت و برجسته عملکرد آقای جعفریان این بود که توانست یک موج ملی در حوزه دسترسی به نسخه‌های خطی ایجاد کند. ایشان پس از فهرست‌نویسی نسخه‌های خطی، اطلاعات مربوطه را برای عموم مردم در دسترس قرار داد و همچنین تصاویر نسخه‌های خطی را پس از اسکن، روی وب‌سایت کتابخانه منتشرکرد، و به‌علاوه نسخه‌ای از مجموعه تصاویر نسخ خطی کتابخانه مجلس را به برخی از مراکز فرهنگی، مانند کتابخانه آستان قدس رضوی، مرکز نشر میراث مکتوب، و… انتقال داد. این اقدام در واقع یک تابوشکنی در ایران محسوب می‌شد، زیرا تا پیش از آن چنین دسترسی آزادی برای همه افراد فراهم نشده بود. به نظر من، یکی از اتفاقات مهم دوره مدیریت ایشان، شکستن یک سنت اشتباهی بود که باعث می‌شد نسخه‌های خطی به صورت آزاد آسان در اختیار عموم قرار نگیرند.

این حرکت، نقطه آغازی شد که پس از کتابخانه مجلس، کتابخانه ملی نیز این مسیر را ادامه دهد و همچنین تا حدودی کتابخانه آستان قدس و کتابخانه ملک نیز به این جریان پیوستند. البته باید گفت میزان پیشرفت این روند در هرکدام از کتابخانه‌ها بستگی به نگاه مدیریتی و میزان آشنایی ریاست هر کتابخانه با مسائل تخصصی کتابداری داشت. به همین دلیل، دستاورد و رویکرد هر کتابخانه با دیگری متفاوت بود.

* به نظر می‌آید دهه هفتاد شمسی دوره مهمی در این زمینه است.

بله، یکی از دستاوردهای مهم در حوزه حفظ و ثبت میراث نسخه‌های خطی ایران، ایجاد فهرستگان جامع این آثار بوده که از دهه ۷۰ خورشیدی آغاز شده است. این حرکت ارزشمند توسط سه شخصیت فرهنگی کلیدی پایه‌ریزی شد. آقای ناصر گلباز، از طریق سایتی به نام «آقا بزرگ»، اقدام به گردآوری و معرفی فهرست‌های چاپ‌شده نسخه‌های خطی ایران کرد. این سایت برای سالیان متمادی منبعی ارزشمند برای پژوهشگران بود و مدیریت آن نیز با خانه کتاب بود. اما متأسفانه، به دلیل مشکلات مدیریتی و کارنابلدی مدیران دولتی بخش فرهنگ و عدم‌حمایت کافی، تعطیل شد.

این‌گونه بی‌توجهی‌ها باعث از بین رفتن تلاش‌های بزرگی شد که سال‌ها برای آن زحمت کشیده شده بود. در ادامه این مسیر، مرکز پژوهشی میراث مکتوب نیز به عنوان مرجعی دیگر در جمع‌آوری و حفظ و اشاعه تصاویری نسخه‌های خطی فعالیت‌هایی انجام داد. این مرکز باوجود مشکلات مالی و نبود حمایت‌های کافی، توسط دکتر ایرانی و تیم همراهش تا حد امکان حفظ شد و همچنان تلاش شد که چراغ آن روشن نگه‌داشته شود.

از ویژگی‌های بارز دربار گورکانی این بود که ملکه‌ها باید ایرانی می‌بودند، و این یعنی شاهزاده‌ها زبان مادری‌شان فارسی بود. و طبعاً اطرافیان‌شان هم با این زبان آشنا بودند، و همین امر حضور فارسی را یک قدم بالاتر برد. یعنی علاوه بر این‌که زبان دفتر و دیوان و زبان سیاسی فارسی بود، زبان دل و زبان احساس و عاطفه هم فارسی بوده است یکی دیگر از نقاط تحول در حوزه بانک‌های اطلاعات نسخه‌شناسی ایران، پروژه‌ای بود که توسط آقای مصطفی درایتی در مرکز پژوهشی الجواد در مشهد سامان یافت. او با جمع‌آوری اطلاعات تمامی نسخه‌های خطی موجود در ایران، مجموعه‌ای تحت عنوان «دنا» (دست نوشته‌های ایران) تدوین کرد که در ۱۲ جلد منتشر شد. این اثر ارزشمند شامل گزیده‌ای از نسخه‌ها و توضیحات آن‌ها بود. در مرحله بعد، آقای درایتی تلاش کرد تا اطلاعات جزئی‌تری از این نسخه‌ها را به شکل تفصیلی گردآوری کرده و در قالب پروژه‌ای بزرگ‌تر و با حمایت کتابخانه ملی ایران منتشر کند که با عنوان فنخا در دسترس پژوهشگران است. او همچنین برنامه‌ای بزرگ‌تر را هم دنبال می‌کند که به جمع‌آوری نسخه‌های خطی ایرانی و اسلامی از سراسر دنیا اختصاص دارد. به عنوان نمونه، بسیاری از نسخه‌های فارسی موجود در هند، که شمار بالایی دارند، (طبق برخی آمارها تا ۵ میلیون نسخه)، بخش مهمی از این پروژه است. چند سالی که من به عنوان نماینده بنیاد سعدی _در مرکز تحقیقات دهلی‌نو_ در هند خدمت می‌کردم، آنچه که از فهرست‌های هند در دسترسم بود، و از من می‌خواستند به دستشان برسانم را در حد مقدوراتم سعی‌کردم که انجام وظیفه بکنم.

* فکر می‌کنم بیشترین آمار نسخه‌های خطی فارسی متعلق به هند باشد.

ببینید، در دوره‌ای از تاریخ، زبان فارسی در هند به زبان رسمی تبدیل شد که به گفته یکی از نویسندگان آمریکایی که اخیراً کتابی در این خصوص منتشر کرده، این موضوع به ایجاد یک امپراتوری زبان فارسی در هند انجامید. عنوان کتاب او هم به این موضوع اشاره دارد «هند در دوران سلطنت پارسی»، که به بررسی دوران حضور زبان و فرهنگ فارسی در هند می‌پردازد. درخشش زبان فارسی در هند از زمان غزنویان آغاز شد؛ وقتی محمود غزنوی نخستین حملات کشور گشایانه به هند را ترتیب داد. در دوره‌های بعد، اعم از دولت‌های اسلامی و ایرانی که یکی پس از دیگری در این سرزمین قدرت گرفتند، زبان فارسی در دفتر و دیوان هند نقشی محوری ایفا کرد. بی‌استثنا، زبان رسمی، و زبان علم، فرهنگ و ادب در این کشور پهناور فارسی بود. اگرچه ایالات مختلف هند زبان‌ها و خطوط محلی خود را داشتند (مانند خط و زبان آسامی در ایالت آسام و بنگالی در بنگال یا زبان و خط کشمیری در کشمیر) اما هرزمان قرار بود امور رسمی یا مکاتبات مهم ملی ثبت شود، از زبان فارسی استفاده می‌شد.

* در مورد ترکان عثمانی هم همین روند را می‌بینیم.

بله، مشابه این وضعیت را می‌توان در دولت عثمانی مشاهده کرد؛ اگرچه شاهان عثمانی ترک‌تبار بودند و به زبان ترکی صحبت می‌کردند، اما زبان رسمی مکاتبات آن‌ها هم فارسی بود.

* برگردیم به سرزمین پهناور شبه‌قاره هند و دولت گورکانیان.

بله این روند در هند در دوره گورکانیان به اوج خود رسید. دلیل عمده این امر، تأثیر مستقیم فرهنگ ایرانی بر حاکمان گورکانی بود؛ چرا که آن‌ها از مناطق ایران آن زمان _که شامل افغانستان و هرات نیز می‌شد_ به سمت هند قدرت یافتند. بابر، بنیان‌گذار این سلسله، به همراه سلسله فرزندانش همایون، اکبر، شاه‌جهان، جهانگیر و اورنگ‌زیب، زبان و فرهنگ فارسی را در ساختار حکومتی خود جای دادند. از ویژگی‌های بارز دربار گورکانی این بود که ملکه‌ها باید ایرانی می‌بودند، و این یعنی شاهزاده‌ها زبان مادری‌شان فارسی بود. و طبعاً اطرافیان‌شان هم با این زبان آشنا بودند، و همین امر حضور فارسی را یک قدم بالاتر برد. یعنی علاوه بر این‌که زبان دفتر و دیوان و زبان سیاسی فارسی بود، زبان دل و زبان احساس و عاطفه هم فارسی بوده است.

* این همزمان با دوره صفویه در ایران است که شاعران به هند مهاجرت می‌کنند؟

دقیقاً، دوره صفویه مصادف با نوعی بی‌مهری نسبت به شاعران و عالمان زبان فارسی بود که باعث مهاجرت گسترده آن‌ها به سرزمین هند شد. این مهاجرت‌ها تنها مربوط به شاعران نشد، بلکه بسیاری از عالمان و دانشمندان ایرانی نیز به هند روی آوردند. در ایران به‌رغم استعدادها و انباشت علمی چند قرنی، از این افراد حمایت بایسته‌ای نمی‌شد و حتی برای یک قصیده مدحی یا غزل هنرمندانه عاشقانه ارزش مادی چندانی قائل نبودند. اما در هند شرایط متفاوت بود؛ شاهان گورکانی زندگی‌شان را تأمین می‌کردند، یا مسندهای عالی مانند وزارت، ریاست دیوان، یا ملک‌الشعرایی برای ایشان در نظر می‌گرفتند.

* در آن دوران و آن خطه شاعر هشتش گرو نهش نبود!

بله، گاهی به شاعران به اندازه وزن‌شان طلا و جواهر می‌دادند، یا بارها ذکر شده که مثلاً دهان شاعر را پر از جواهر می‌کردند. خوب، هند در آن زمان ثروتمندترین کشور جهان بود و تا پیش از استعمار انگلیس و حضور منحوس شرکت هند شرقی، شبه‌قاره سرزمینی پهناور و پر از امکانات محسوب می‌شد. همین موقعیتی که هند برای اهل فضل فراهم کرد، سبب شد نسخه‌های خطی بسیاری از آثار فارسی و اسلامی در این دوره و در این خطه تولید و نگهداری شوند. تا آن حد که گفته می‌شود حدود پنج میلیون نسخه خطی در کتابخانه‌ها و مجموعه‌های شخصی هند موجود است. برخی از این نسخه‌ها در مراکز مرتبط با نسخه‌های خطی هند، نظیر کتابخانه رضا در شهر رامپور، کتابخانه خدابخش در شهر پتنه، کتابخانه و موزه سالارجنک، موزه ملی هند، و دیگر مؤسسات تحقیقاتی آن کشور، نگهداری و ساماندهی می‌شوند.

* ما به این نسخه‌ها دسترسی داریم؟ هند با ایران همکاری می‌کند برای دسترسی به نسخ خطی فارسی؟

به‌طور طبیعی این همکاری باید از طرف نهادهای ایرانی که این وظیفه برای‌شان تعریف شده صورت بگیرد.

موضوع اصلی، انحراف مراکز فرهنگی از وظایف بنیادین خود است. هدف اصلی این مراکز گسترش زبان و ادبیات فارسی، به‌ویژه انتقال ارزش‌های فرهنگی و ادبی ایران بوده که از دوران باستان تا امروز، حامل پیام‌های اخلاقی و دینی عمیقی بوده است. اساتید دیپلماسی فرهنگی نیز بارها تأکید کرده‌اند که محور اصلی دیپلماسی فرهنگی ایران در گذشته و حال، آموزش و ترویج زبان و ادبیات فارسی است؛ چرا که این زبان نه تنها حاوی ظرافت‌های هنری است، بلکه محتوای دینی و اخلاقی غنی را نیز در خود جای داده است *زمینه‌اش فراهم هست؟ چون مثلاً در افغانستان الان چندان همکاری نمی‌شود داشت.

در مورد هند، مشکل اصلی این بود که علی‌رغم مساعد بودن زمینه‌ها، ایران نتوانست از همکاری‌های پژوهشی و فرهنگی با هند بهره لازم را ببرد. برخی از نمایندگان ایران با سوءرفتارهایی مثل دست‌درازی به نسخه‌های امانی، یا عمل نکردن به تعهدات، باعث شدند اعتماد مقامات هندی از بین برود. به‌عنوان مثال، برخی نسخه‌های خطی که قرار بود به نهادهای ایرانی بیاورند و اسکن بشود و نسخه اسکن شده در اختیار هندی‌ها هم قرار بگیرد و اصل نسخه هم بازگردانده شوند، یا بازگردانده نشدند، و حتی در بعضی موارد به مراکز خاص مثل آستان قدس هدیه شدند! که حالا هم همانجا نگهداری می‌شوند، یا اگر بازگردانده شدند تصاویر و فهارس‌شان، که در تعهد نهاد ایران بود، در اختیار آن کتابخانه‌ها قرار نگرفت.

* سرمایه اعتمادی که ذره ذره به وجود می‌آید این‌طور به راحتی از بین رفت.

بله خب، این برخوردها زمینه بی‌اعتمادی مطلق را فراهم‌کرد و تعاملات علمی و فرهنگی بین‌المللی ایران را با موانع جدی مواجه ساخت. آن‌ها این کتاب‌ها را به نمایندگان ما به‌عنوان امانت سپرده بودند. مثل ماجرای مرغ تخم طلا شد. لابد شنیده‌اید: فردی مرغی داشت که هر هفته یک تخم طلا می‌گذاشت. بعد از مدتی از انتظار خسته شد و با خود گفت همه تخم‌ها داخل شکم این مرغ است؛ بگذار بشکافمش تا همه را یکجا به دست بیاورم! و این‌گونه مرغ هلاک شد. اعتماد مرغ تخم‌طلای هر فرد و نهاد و دولتی است. آن تصمیم نادرست، که بعضاً برایش وجوه شرعی هم می‌تراشیدند، نه تنها باعث از بین رفتن اعتماد متقابل شد، بلکه امروز به جای همکاری، موانع زیادی ایجاد می‌کنند. اگر بفهمند یک نماینده یا پژوهشگر ایرانی چیزی را نیاز دارد، یا اصلاً همکاری نمی‌کنند یا آن را با قیمت‌های بسیار بالاتر ارائه می‌دهند.

* الان آن مراکز چه کار می‌کنند؟

مراکز میکروفیلم نور، که چهل سال است در خانه فرهنگ ایران مستقر است و به ظاهر فعالیت‌هایی می‌کند، به گمان من مأموریت‌های خود را درست اجرا نکرده‌است، و به‌جای تمرکز بر جمع‌آوری و فهرست‌نگاری نسخه‌های خطی موجود در کتابخانه‌های هند، اقدام به تکثیر و تولید برخی نسخه‌های گزینشی کرده که بیشتر برای اهداف نمایشی و تبلیغاتی بود، تا خدمت درست و واقعی به پژوهشگران.

هند از سال‌ها پیش در حوزه گسترش فرهنگ و زبان فارسی یکی از کشورهای مورد توجه ایران بوده، اما عملکرد برخی نهادهای فرهنگی ایران در این کشور به‌شدت قابل تأمل است. برای مثال، همین مرکز میکروفیلم نور، که نزدیک به ۴۰ سال است وظیفه اصلی‌اش مستندسازی و اطلاع‌رسانی نسخه‌های خطی موجود در کتابخانه‌ها بوده، به جای تمرکز بر این وظیفه، به تولید نسخه‌های خطی جدید پرداخت! مثل نگارش قرآن‌های غیرقابل استفاده، روی پوست آهو، طومار شجره‌نامه سادات، یا شاهنامه‌ای درشت‌اندام، که بعدها بیشتر جنبه نمایشگاهی و رسانه‌ای پیدا کرد. این اقدامات هرچند شاید در ابتدا برای عموم جذاب به نظر برسد، اما در بلندمدت و به ویژه برای خواص از علما و پژوهشگران بی‌فایده است، و از آن بدتر این‌که اعتماد میان هندی‌ها و ایران را خدشه‌دار کرده است.

* در واقع از کاری که موضوع اصلی فعالیت‌شان بوده غافل شده‌اند؟

بله دقیقاً. موضوع اصلی، انحراف مراکز فرهنگی از وظایف بنیادین خود است. هدف اصلی این مراکز گسترش زبان و ادبیات فارسی، به‌ویژه انتقال ارزش‌های فرهنگی و ادبی ایران بوده که از دوران باستان تا امروز، حامل پیام‌های اخلاقی و دینی عمیقی بوده است. اساتید دیپلماسی فرهنگی نیز بارها تأکید کرده‌اند که محور اصلی دیپلماسی فرهنگی ایران در گذشته و حال، آموزش و ترویج زبان و ادبیات فارسی است؛ چرا که این زبان نه تنها حاوی ظرافت‌های هنری است، بلکه محتوای دینی و اخلاقی غنی را نیز در خود جای داده و توانسته از طریق شعر و نثر، اصول دین اسلام و آموزه‌های شیعه را با بهترین شیوه منتقل کند. اما امروز برخی مراکز فرهنگی و نمایندگان ایران در خارج از کشور مانند نمایندگی رهبری، جامعه المصطفی، رایزنی‌های فرهنگی ایران در کشورهای مختلف، مساجد اسلامی با نمایندگان ایرانی، یا مراکزی مانند مرکز میکروفیلم نور اغلب تمرکز خود را بر توسعه و ترویج ایدئولوژیک، و تبلیغ مستقیم اسلام و تشیع گذاشته‌اند، که به‌طور طبیعی برای دولت و ملت هند حساست‌برانگیز است.

همین نوع فعالیت‌ها بود که در برخی کشورها حساسیت‌هایی ایجاد کرده است، مانند تاجیکستان که به دلیل چنین مسائلی سال‌ها روابطش با ایران قطع بود، یا کشورهای دیگری که نسبت به این موضوع نگرانی‌هایی دارند.

ادامه دارد…



منبع:مهر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا