هنر > موسیقی و هنرهای تجسمی

مروری بر زندگی حرفه‌ای پروانه اعتمادی؛ بانوی رنگ و سکوت


خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ؛ پروانه اعتمادی هنرمند نقاش تجربه‌گرا در روز اول فروردین ۱۴۰۴ بر اثر ایست قلبی در ۷۸ سالگی دار فانی را وداع گفت.

پروانه اعتمادی متولد ۱۳۲۶ در بیرجند، هنرمندی تجربه‌گرا بود که در طول بیش از پنج‌دهه فعالیت خود، دوره‌های کاری متفاوتی را تجربه کرده و به تکنیک‌های مختلفی رو آورده است. اعتمادی بیش‌از همه با نقاشی‌هایی که از طبیعت بی‌جان خلق کرده شناخته می‌شود. او نماهای خانگی یا اشیا آشنا و معمولی از زندگی روزمره را با زبانی ساده، خلاصه و گاه شاعرانه به تصویر می‌کشید. در این نقاشی‌ها، فرم و شکل ظاهری اشیا بر روایت و بیانگری غلبه دارد. وی قدرت کشف زیبایی در چیزهایی را داشت که شاید در نگاه عموم زیبا به نظر نرسند مثل بطری‌ها، پیت‌های حلبی و گلدان‌ها. اعتمادی، نقاشی را نزد بهمن محصص آغاز کرد و تنها شاگرد مستقیم این هنرمند محسوب می‌شود. وی وارد دانشکده هنرهای زیبای تهران شد، اما ۲ سال بعد تحصیل را نیمه‌کاره رها کرد. پروانه اعتمادی با نقاشی‌های طبیعت بیجان و به‌طور اخص نقاشی‌های سیمانی در دهه ۱۳۵۰ شناخته می‌شود. اعتمادی از اواخر دهه چهل به تجربه‌گرایی‌های فرمی رو آورد. شاخص‌ترین آثار او نقاشی‌های طبیعت بی‌جان ساده، خلاصه و بدون‌جزییاتی است که روی بافت خشن سیمانی تصویر کرده است.

اعتمادی نخستین نمایشگاه خود را در سال ۱۳۴۸ در تالار قندریز برگزار کرد. او در طول دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ نیز آثار متنوعی با تکنیک مدادرنگی آفریده‌است. به صورت کلی ۵ دوره کاری با تکنیک‌های رنگ روغن و سیمان، پاستل، مداد رنگی، کلاژ و چیدمان را می‌توان در آثار پروانه اعتمادی مشاهده کرد.

دوره اول؛ آبستره‌هایی تحت تاثیر بهمن محصص

اعتمادی در اولین دوره از کارهایش، شاید به دلیل همکاری و هم فکری با گروه هنرمندان تالار ایران و تحت تاثیر آموزه‌های آن سال‌های دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران، به عنوان هنرمندی آبستره ظاهر شد. آبستره‌های او، ترکیب بندی‌هایی آزاد و رها، از تناسب شکل‌ها و تاش‌های گسترده‌ای با رنگ‌های مات و سرد بودند که با صراحت و قاطعیت طرح می‌شدند. دوره آبستره هایش شاید بیشتر تحت تاثیر اولین آموزگار جدی نقاش‌اش، بهمن محصص هم بود که در آن سال‌های دهه ۶۰ هنرمندی شناخته شده و نوآور بود، هر چند محصص او را با هنر باستان، با تمدن آتروسک و یونان باستان آشنا کرد و توجهش را به ذات هنر، به چیزی بسیار ژرف‌تر در هنر معطوف کرد اما پیوستن او به گروه هنرمندان جوان، نو آور و پیشروی تالار قندریز که در آن سال‌ها، رسالت هنر را در تجرید می‌دانستند و گریز آنها از فیگور، از نقاشی فیگوراتیو و از نقاشی روایی، اعتمادی را هم مدتی به دوری و پرهیز از فیگور و تعلق خاطر به آبستراکسیون کشاند. او سرانجام، روشی میانه را برگزید و عرصه تجربه‌های پلاستیک خود را گسترش داد و این آغاز دوره دوم کارهایش بود.

مروری بر زندگی حرفه‌ای پروانه اعتمادی؛ بانوی رنگ و سکوت
بدون عنوان؛ پاستل روی کاغذ، ۱۳۵۳

دوره دوم؛ طبیعت بیجان و بازی فرم‌ها

دوره دوم کارهای او که در سال‌های میانه دهه ۱۳۴۹ شکل گرفت، ترکیبی از کنستراکتیویسم کارهای دوره اول او و بازگشت به فیگور بود. این آثار با زیرساخت سیمانی، با بافتی خشن و درشت از رنگ و روغن روی سیمان با ساختی موجز و مینی مال، با کمترین کاربرد خط و رنگ و ایجاز در نقش و فیگور، ترکیب‌هایی متعارف، ساده، چشم نواز و دل‌فریب از طبیعت بیجان‌های ساده بودند. رنگ زمینه سفید و خشن (از سیمان یا بافتی سیمانی) و رنگ آمیزی فیگورها (از گل و گیاه و گه گاه چهره‌ها) اغلب با استفاده از دو سه رنگ محدود و مات، زیبایی بصری ناب و ساده و خالصی را القا می‌کردند. در واقع استیلیزاسیون دوره آبستره‌ها با ایجازی که نقاش پس از آشنایی با ایجاز در هنر ژاپن و غنای نقاشی چین کشف کرده بود، به ترکیبی هنرمندانه از نقاشی فیگوراتیو رسید. او بیانی شخصی از ذهنیت چالشی هنر را به نفع بیانی عام تر از خلق زیبایی کنار گذاشت. نقاشی‌های او از گلدان‌ها و برگچه‌ها و نرگس‌هایش در پیت‌های حلبی و زیبایی بی واسطه کارهایش، او را محبوب کرد.

مروری بر زندگی حرفه‌ای پروانه اعتمادی؛ بانوی رنگ و سکوت
بدون عنوان؛ رنگ‌روغن و سیمان روی تخته، ۱۳۵۶

مجموعه طبیعت‌بیجان‌های پروانه اعتمادی پس از آبستره‌های اولیه، به شکلی مستمر و به شیوه‌ها و تکنیک‌های مختلف ادامه پیدا کرده‌اند تا آنجا که می‌توان گفت او بیش از هر موضوع دیگری به طبیعت‌بیجان پرداخته است. این مضامین در آثار سیمانی و پاستلی هنرمند، تصویری خلاصه، به غایت ساده و گاه شاعرانه از زندگی روزمره را به نمایش می‌گذارند. در این مجموعه از طبیعت‌بیجان‌ها، پروانه اعتمادی در جستجوی فرم ناب و مدرن در نقاشی است.

اعتمادی در کتاب «برگزیده آثار پروانه اعتمادی» منتشر شده در نشر هنر ایران، می‌گوید: «به کشیدن طبیعت‌بیجان روی آوردم که ساخت تابلو در لایه دیگر، زیر فیگورها و موتیف‌ها جا گرفته بود. تابلو در عین حال شکلی آشنا داشت که بیننده را می‌ایستاند تا با آن ارتباطی بیشتر داشته باشد، بی آن‌که در ارتباط‌جویی از اصول مورد قبولم که بازی با شکل‌ها و تناسبات خط و رنگ بود، عدول کرده باشم. من با فرم سروکار دارم و بازی فرم‌ها با یکدیگر؛ فیگورها بهانه‌اند. به تعبیری فیگورها ساخته می‌شوند که نمایانگر فرم‌ها باشند، که این شکل‌ها نوعی درهم‌تنیدگی ارگانیک دارند، از درون و برون. در ترکیب با هم ساختاری را می‌سازند که در عمق ناخودآگاه شکل گرفته است. این ساختار نه تنها در گلدان‌ها و صندلی‌ها، ساعت‌ها، ترمه‌ها، حتی در پرتره‌هایم شکل نمادینش را دارد.»

دوره سوم؛ بازگشت به رنگ و انتزاع

در دوره سوم کارهایش (از ۱۳۵۹ به بعد) که مداد رنگی را کشف کرد، به قول خودش، «بازگشت او به زیرزمین تخیلی مادربزرگش با صندوقچه‌هایی از جامه و بافته‌های قدیمی فراموش شده» بود. در این دوره، با تکنیک درخشان و بی نقص، پالتی رنگین از رنگ‌های گرم و درخشان و هماهنگ و متوازن، پوشاک و بافته‌های ظریف، از حریر و ترمه را با گل و میوه و اشیای خانگی در طبیعت بی جان‌هایی بسیار زیبا به تصویر کشید. ترکیبی از سایه روشن‌ها، مهارت فنی در کاربرد مداد رنگی، بافت‌های ظریف و خوش نقش و سپس در دوره‌ای متاخرتر، طراحی و نقش پردازی از ترمه‌های قدیمی و خاطره انگیز، همراه با آشنایی‌اش با هنر هند و هنرمندی هندی، این دوره را که تا سال‌های میانی دهه ۱۳۶۹ به طول انجامید، به دوره‌ای درخشان از فعالیت هنری‌اش بدل کرد؛ دوره‌ای مشحون از زیبایی نگاری، رعایت ذوق و سلیقه عام و خاص، رعایت تناسبات در طرح و رنگ، تجانس و رسیدن به نوعی هنر پلاستیک و مدرن در عین رعایت قواعد هنر فیگوراتیو و دکوراتیو.

مروری بر زندگی حرفه‌ای پروانه اعتمادی؛ بانوی رنگ و سکوت
عنوان: یادگار (برای یک شهید)؛ مدادرنگی و پاستل روی کاغذ، ۱۳۶۷

نقاشی اعتمادی روایت از فضایی اکسپرسیو – انتزاعی دارد. آثاری که در عین بیان‌گرایی مفهومی با استفاده از فرم‌های محدود و اثرگذار به سوی نوعی مینیمال‌گرایی گرایش دارند. اعتمادی در استفاده از سمبل‌ها و نمادها که برخی آن را المان، ترجمه می‌کنند، توانایی منحصربه‌فردی دارد. پروانه اعتمادی نسبت به اتفاقاتی که برای کشور و مردمش می‌افتاد، بی‌تفاوت نبود. در همین دوره سوم حرفه‌ای‌اش است، روزی که متوجه می‌شود پسر همسایه شان در جبهه شهید شده و برایش حجله گذاشته‌اند، تحت تاثیر این اتفاق، ۲ اثر با موضوع شهید خلق می‌کند.

دوره چهارم؛ کلاژ و فیگور

اعتمادی در این دوره در کلاژهایش، به آزمایش‌گری تازه‌ای دست زد. ترکیب بندی‌هایش که اینک از تکه چسبانی بریده‌های نقاشی شده از مداد رنگی روی کاغذ در سطح بوم‌های وسیع و گسترده، با پالتی رنگی‌تر و متنوع‌تری شکل گرفته بودند، به صورت نوعی بداهه‌پردازی هنرمندانه و پر تخیل از پوشاک‌های رقصان و آزاد و رهایی ظاهر می‌شدند که اغلب سطح و چهارچوب بوم را می‌شکستند و در شکلی ثابت و محدود محصور نمی‌شدند.

مروری بر زندگی حرفه‌ای پروانه اعتمادی؛ بانوی رنگ و سکوت
بدون عنوان؛ کلاژ روی مقوا، ۱۳۷۶

چند تجربه درخشان او از نقاشی‌های مشترک با دیگر هنرمندان مثل غلامحسین نامی، فریدون آو، منیژه میرعمادی و به ویژه هنرمند هندی منجیت باوا، این مجموعه را کامل می‌کند. یکی از بهترین نمایشگاه‌های این دوره، نمایشگاه او در فرهنگسرای نیاوران با عنوان «جهیزیه برای دختر شاه پریان»، همه ویژگی‌های این دوره، ترکیب هنر فیگوراتیو و ساختار مدرن را به خوبی نمایش می‌دهد.

دوره پنجم؛ چیدمان

پس از سال ۱۳۷۹، پروانه اعتمادی دست به بسیاری از تجربه‌های جدید زد. شرکت در یک چیدمان توجه به محیط زیست در هانوفر آلمان به سال ۱۳۷۹، کار با سفال و ترکیب آن با خوشنویسی و خطاطی در یک نمایشگاه هنر کاربردی در خانه هنرمندان ایران و سرانجام، آغاز دوره‌ای جدید، در نمایشگاهی با عنوان «یکی بود، یکی نبود» در گالری گلستان در سال ۱۳۸۳ که نمایشگر اوج کار او در تکه چسبانی‌ها و کلاژهایش، در ترکیب با اساطیر و افسانه‌ها و ادبیات کهن ایران و توجه‌اش به فضای اجتماعی ایران معاصر، انتقاد اجتماعی و کمی دوری از فیگور محض و رسیدن به نوعی نزدیکی شخصی و هنرمندانه از همه دستاوردهای هنری، بیانی روایی، فیگوراسیون، پختگی و کمال فنی و نگاهی تازه و پست مدرن به جهانی پر تلاطم بود.

مروری بر زندگی حرفه‌ای پروانه اعتمادی؛ بانوی رنگ و سکوت
چیدمان «آب آبی» اجرا شده در هانوفر آلمان، ۱۳۷۹

تفاوت آثار پروانه اعتمادی در دوره‌های مختلفی که تکنیک‌های متفاوتی را آزموده، حاکی از تجربه‌گرایی و روحیه جستجوگر این هنرمند نوگرا بود. پروانه اعتمادی در پی بیانی نو و تمثیلی از فرم بود. او همواره در دوره‌های مختلفی کاری‌اش تلاش کرده با زبانی خلاصه و گاه شاعرانه شی آشنا و معمول زندگی روزمره را انتخاب و به مدد جادوی هنر آن را در فضایی ناب، مدرن، بی‌مکان و فرازمان بازمعنا کند.

در سال ۱۳۹۸ بهمن کیارستمی مستندی از زندگی اعتمادی با نام «پروانه» ساخت که گوشه‌هایی از زندگی، فعالیت‌ها و نگاه ویژه‌ی او نسبت به هنر و تاریخ معاصر ایران را نشان می‌داد. در این مستند از عکس‌ها و فیلم‌های آرشیوی دوران جوانی این هنرمند هم استفاده شده و نام پروانه اعتمادی، در انتهای فیلم در کنار نام کارگردان آمده است؛ نشانی از این واقعیت که این هنرمند جستجوگر در برابر ساخت فیلم زندگی‌نامه‌ای معمولی مقاومت کرده و خودش در روند ساخت نقش داشته است.



منبع:مهر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا