انسان فلسطینی برای زندگی در خاک خودش میجنگند
به گزارش خبرنگار مهر، سیوپنجمین نشست انجمن ادبی خورشید به نقد و بررسی کتاب «صور» نوشته حسینعلی جعفری از انتشارات سروش اختصاص داشت.
در این نشست، مریم مطهریراد، مرضیه نفری، سیدهعذرا موسوی، معصومه امیرزاده، سیدهفاطمه موسوی و سمیه عالمی حضور داشته و سخنرانی کردند.
«صور» داستان ابوخالد، پیرمردی فلسطینی است که مدتی است از تنها نوهاش که آخرین بازمانده نسل اوست و در عراق پزشکی میخواند بیخبر است. او به راه میزند تا عیاض را بجوید، اما به محض ورود به عراق متوجه میشود که او در یک عملیات انتحاری مجروح شده و در کماست. پزشک عیاض به دلیل نذر، بنای رفتن به زیارت اباعبدالله در روز اربعین را دارد. ابوخالد که نگران عیاض است با دکتر عهد میکند بهجایش نذر زیارت اربعین را بهجا آورد تا او در بیمارستان و کنار عیاض بماند، اما داستان به این سادگی تمام نمیشود. پیامکهای مشکوکی به گوشی ابوخالد میرسد که مدام او را بابت اختلاط با شیعیان تهدید میکند
مرضیه نفری پژوهشگر در ابتدای این داستان گفت: داستان با تصاویر زیبایی از نور و ابوخالد، درخت زیتون حیاط و سبزی چیدن نور شروع میشود. نویسنده پژوهشهای تاریخی، مذهبی و تمدنی خوبی داشته و با توجه به این اطلاعات و شناخت خوبی که از فرهنگ و اقلیم فلسطین و عراق داشته، توانسته پیرنگ خوب و شخصیتهای مناسبی برای داستانش طراحی کند. ابوخالد پدر شهید و استاد دانشگاه است. ابوخضر پزشک معتقدی است که توانسته کارهای تبیینی خوبی انجام دهد. نجلا دوست دارد راهنمای تورهای گردشگری شود و دنیا را ببیند. سعدون تروریستی است که توبه کرده. این یعنی مهرهها هوشمندانه انتخاب شدهاند و هرکدام وظایف زیادی را بر عهده گرفتهاند.
سیده عذرا موسوی در ادامه بحث به ظرفیتهای محتوایی داستان اشاره کرد و گفت: یکی از سؤالاتی که ممکن است درباره صور مطرح شود این است که چرا نویسنده برای بیان داستان فلسطین، بستر پیادهروی اربعین را برگزیده است؟ اتفاقاً سرزمین عراق ظرفیت خوبی برای طرح یکی از بزرگترین تقابلها را در موضوع فلسطین دارد؛ تقابل مفهوم امت واحدۀ اسلامی در برابر دولت اسلامی عراق و شام (داعش).
وی افزود: داعش بهدنبال یکپارچگی ملت عرب آن هم در چهارچوب ایدئولوژیک خود، ماشین جنگیاش را به راه انداخت و دست به کشورگشایی زد. ویژگی ملت، اشغال یک قلمروی جغرافیایی مشترک و احساس دلبستگی و وابستگی به سرزمین معین است. ولی امت مفهومی صرفاً اعتقادی است که به مجموعهای از انسانها اطلاق میگردد که هدف و مقصد واحدی آنان را گرد هم جمع کرده است. مرز میان امتها مرزی عقیدتی است، نه مرزهای جغرافیایی. همه آنان که بر محور توحید، نبوت و معاد متمرکز شده باشند، امت واحدۀ اسلامی را تشکیل میدهند. با این تعریف، فلسطین بخشی از امت واحده اسلامی است که جدا شدن آن بهآسانی ممکن نیست. نویسنده در صفحه ۲۱۲ نوشته است: صهیونیسم میخواهد فلسطین یک جامعه بی حافظه باشد. همهچیز را از یاد ببرد؛ فراموشکار. نابودی حافظه اسارت میآورد.
این پژوهشگر گفت: صهیونیسم تصور میکند در این مبارزه تنها با فلسطینیها طرف است که میتواند حافظه تاریخیشان را مخدوش کند؛ حالآنکه فلسطین متعلق به امت اسلامی است. در بخشی از داستان این تقابل در قالب دشمنی عبید -که به داعش پیوسته- با ابوخالد و عیاض و حتی نجلا -که او را خواهر خود میداند- نمایش داده میشود. هرچند توجیه عبید برای تعقیب عیاض و ابوخالد و تلاش او برای پیوستن عیاض به داعش اقناعکننده نیست. دراینمیان بیتوجهی ابوخالد به پیامکهای تهدیدآمیز، با وجود هشدارهای ابوخضر (پزشک عیاض) و اجرای تدابیر امنیتی نیز منطقی به نظر نمیرسد. گویی نویسنده قصد داشته در روند تخت روایت خود تعلیقی را ایجاد کند که تمرکز بر مسألۀ اول، او را از پرداختن اصولی به دومی بازداشته است.
موسوی گفت: رویکرد نویسنده، اختصاص موضوع فلسطین به همه جهان اسلام است و خواسته بهواسطۀ موضوع پیادهروی اربعین، تقریب مذاهب (شیعه و سنی) و ادیان را نشان بدهد. وی برای تأکید بر موضع خود به اشتراکات توجه کرده و مؤیدهای دیگری را نیز آورده است. او امام حسین و واقعه عاشورا را در مرکز این توجه قرار داده و به «زینبیه» و «رأسالحسین» در قاهره و «رأسالحسین» در عسقلان فلسطین اشاره کرده تا نشان دهد که همۀ مسلمانان در زیر یک پرچم گرد آمدهاند. حالآنکه دولت اسلامی عراق و شام تمرکز خود را بر افتراقات و محلهای بحث در مذاهب گذاشته است.
ادبیات مقاومت بیانگر رنج هاست
در ادامه مرضیه نفری گفت: ادبیات مقاومت بیانگر درد و رنجهایی است که در برهههای تاریخی بر ملتها یا بخشی از آنها وارد میآید. بنابراین پیوسته نمایشگر تقابلهاست و این رویاروییها در داستان صور نیز دیده میشود. تقابل شیعه و سنی، عرب و عجم، مسلمان و غیر مسلمان، مرگ و حیات، آزادی و اسارت، سنت و مدرنیته و… نمونههایی از آن است. نویسنده این رویاروییها را در مواجهه یک پزشک شیعه با عقاید افراطی، زندانبان موصلی با اسیر ایرانی در پیادهروی اربعین، راهبرد آلمان در فروش بمبهای شیمیایی به عراق و درمان مجروحان بمباران سردشت در جنگ تحمیلی، جنگ هشتسالة ایران و عراق و سپس قرار گرفتن آنها در دو نقش متفاوت مهمان و میزبان نشان داده است.
وی ادامه داد: نکته مهم این است که آیا داستان از ظرفیت این تقابلها به نحو احسن استفاده کرده است؟ کدامیک از این مواجههها توانسته در داستان حرکت ایجاد کند و در ذهن خواننده ماندگار شود؟ از نظر من تقابل ایران و عراق در کار جاندارتر و قویتر طراحی شده و با داستان آمیختگی بیشتری دارد.
سمیه عالمی هم درباره انتخاب روای و منظر داستان گفت: به نظر میرسد نویسنده در صور بنا را بر این گذاشته که یک داستان منطقهای را از منظر یک غیر ایرانی یا همان «دیگری» ِ مخاطب فارسیزبان مطرح کند. نویسندهای ایرانی برای داستانگویی به سراغ انسان ساکن فلسطین رفته و از او نوشته است. این میتواند هم امتیاز کار باشد و هم چشم اسفندیار آن. از این منظر که نویسنده دوربین داستانش را گسترده گرفته، اقدامش مثبت است، اما از آن جهت که فلسطینی نیست و جهان یک انسان فلسطینی را تجربه نکرده است، دچار کاستی است.
وی افزود: انسان فلسطینی برای زندگی در خاک خودش میجنگند؛ یعنی برای «بودن» و در این جنگِ سخت، دچار تشتت در نظر است، اما انسان ایرانی برای «چگونه بودن» مبارزه میکند. فلسطینی در مقابل یک خشونت آشکار قرار دارد و ایرانی در مقابل خشونتی پنهان، اما گسترده. فلسطینی در برابر «تو نباش» استعمار ایستاده و ایرانی در برابر «تو باید اینگونه باشی» استعماری. این اختلاف منجر به تفاوت در مبارزه و مقاومت شده است، اما در صور ازآنجاکه نویسنده نتوانسته با انسان فلسطینی اینهمانی کند، ماجرا در ماهیت و علیت داستان دچار چالش شده است. بنابراین کسی که پیچیدگی انسان منطقه را میشناسد، این میزان از سادگی در پیرنگ را نمیپذیرد. علاوه بر اینکه نگاه تقریبی زیاد نویسنده در مذاهب باعث شده تقابلها و مواجهه شخصیتها جاندار و جدی نشود.
این پژوهشگر گفت: شخصیتهای داستان در تعددی که دارند سهگانهاند: شیعه، سنی و سنی تکفیری. درحالیکه داستان میتواند با چنددستهگی پیش برود و در جریان قصهگویی از کثرت به وحدت مورد نظر نویسنده برسد، اما از لحظة ورود ابوخالد به عراق با صرفنظر کردن نویسنده از این اختلافات، دوگانهای سبک و بدون اتصال به پیرنگ ایجاد شده است که در اطناب و ضعفی که در داستانپردازی وجود دارد، مضمحل میشود. او تلاش کرده برای اتصال این نحلهها، به متن بنیادین و مشترکشان اشارت بدهد، اما آیات قرآن حاضر در متن هم نتوانسته اتصال محکمی در معنا با داستان و پیرنگ داشته باشد و در ظاهر مانده است. هر قصه ساختمان و منطق خاص خودش را دارد و راهپیمایی اربعین، تکثر در محورهای داستان، و انتخاب راویان برای داستانگویی میتوانستند منجر به محکم شدن صفحات مختلف پیرنگ داستان بههم شوند؛ اما این راهبرد به دلیل عدم توجه به کارکرد، اسباب تشتت در داستانپردازی شده است.
در ادامه مریم مطهریراد به به نقد ساختاری صور پرداخت و گفت: از منظر ساختارگرایی، رمان صور بهعنوان متنی که ذاتاً باید دلالتمند باشد و در عین حال ایده ناظر را طوری جلو ببرد که حق مطلب را در معنا و زیرداستان ادا کند، دچار نوسان وضعیت شده است.
وی افزود: آنچه در وهله اول در این رمان به چشم میآید، ایدۀ اولیه کار است. سفر قهرمان از سرزمین فلسطین (بیتالمقدس) به عراق (کربلا) خواهناخواه این فرض را برای خواننده ایجاد میکند که شخصیت قرار است مسیر تمدنیای را طی کند که جهان با آن آشناست.
این پژوهشگر گفت: دو نقطه مبدا و مقصد چنان داستانمند و پررنگند که نمیتوان خوانش کتاب را از بینامتنیت موجود در آن جدا کرد. میتوان گفت پایه شکلگیری کتاب بر ستونهای درستِ چند بعدی گذاشته شده که البته اجرای چنین ایدهای کار راحتی نیست. آنچه پیداست، پیشینه پژوهشی رمان صور است که آن را حائز اهمیت کرده است. این کتاب به خاطر سرفصلهای تاریخی و اقلیمیِ پیدرپی دارای ارزش مطالعات فرهنگی، تاریخی و اقلیمی است. نویسندهای که در روند پژوهشی خود دست پری دارد، با انتخاب راوی دانای کل و کانونیسازی و حضور گاهبهگاه در ذهن شخصیتها، میخواهد داستانی را در ابعاد متفاوت تعریف کند. رویدادها به صورت خطی با ضرباهنگی ثابت رخ میدهند و گاهی هم راوی، احوال گذشتۀ شخصیتها را با نگاه به گذشته بازگو میکند.
تمدن اسلامی بدون عدالت معنا ندارد
در بخش بعدی این نشست، سیدهفاطمه موسوی کتاب «صور» را از منظر آرمانشهر بررسی کرد و گفت: «اتوپیا، مدینه فاضله یا همان آرمان شهر اولین بار توسط توماس مور، فیلسوف و نویسنده انگلیسی، در کتابی به همین نام در قرن شانزدهم برای یک نظام سیاسی بی عیب و نقص به کار گرفته شد؛ اما به تدریج دامنه کاربرد آن از مباحث سیاسی و اجتماعی فراتر رفت. اتوپیا در تعریف تازه، یک جامعه ایدهآل و کامل شد که در آن همهچیز به بهترین شکل ممکن تنظیم شده است؛ از جمله میتوان به عدالت، برابری، خوشبختی، و هماهنگی میان انسانها اشاره کرد.
وی افزود: ویژگیهای اصلی اتوپیا عدالت اجتماعی، یعنی توزیع برابر منابع و فرصتها؛ صلح و امنیت؛ رفاه اقتصادی و جامعهای بدون فقر و نابرابری؛ آزادی و برابری همه انسانهاست. این مفهوم میتواند الهامبخش افراد و جوامع برای حرکت بهسوی بهبود شرایط باشد؛ حتی اگر دستیابی به آن به طور کامل امکانپذیر نباشد.
این پژوهشگر گفت: در زمانهای که دلها روزبه روز فاصله بیشتری از هم گرفته و خودخواهی و منفعت طلبی انسانها جنگهای بزرگ و خانمان سوزی را به ویژه در خاورمیانه رقم زدهاند، شاید بتوان پیاده روی اربعین حسینی را به عنوان یک اتوپیا مطرح کرد. مسأله ای که نویسنده کتاب صور آگاهانه به آن پرداخته و در قالب روایت یک داستان در پی بررسی و اثبات این مفهوم است.
موسوی، به تصاویر اتوپیای مدرن و جامع اربعینی داستان اشاره کرد و گفت: اربعین یکی از مهمترین ابعاد تمدن نوین اسلامی، و همچنین وحدت امت اسلامی است و توانسته بهطور نمادین، شیعیان، اهل سنت، و حتی غیر مسلمانان را حول محور امام حسین (ع) و پیام عاشورا گرد آورد. یوحنای مسیحی، ابوخالد سنی، سعدون داعشی تواب، در کنار زندانی و زندانبان و سیلی از ملیتها و ادیان و مذاهب مختلف در مسیری قرار گرفتهاند که نیت برخی، کمک و خدمت خالصانه از هر نوع با هر توانی است و نیت برخی دیگر قرار گرفتن در مسیری که نهایتش عرض ادب به ساحت امام حسین و یارانش و سیراب شدن از دریای معرفت بیکران آنان است.
وی افزود: قیام امام حسین (ع) نماد عدالتخواهی و مبارزه با ظلم است. تمدن اسلامی بدون عدالت معنایی ندارد و اربعین بهعنوان یک حرکت جهانی، عدالتطلبی را به جهان مخابره میکند. عدالت که نقطه مقابل آن ظلم است و ما این ظلم آشکار را در سراسر کتاب به مردم خاورمیانه به ویژه مردم مظلوم فلسطین مشاهده میکنیم؛ آن چنان که خانهها، زمینها، باغهای زیتون و پرتقال شان، جانها و آرزوهای شان به تاراج میرود و از آن چیزی جز آه و حسرت و خاطره و کلیدهایی آویخته بر گردن باقی نمیماند. هیچ انسانی به اندازه یک فلسطینی از گیت رد نمیشود و تحقیر و آوارگی و مرگ، سهم او از زندگی است. حالا ابوخالد فلسطینی قدم در مسیری گذاشته که با معیارهای ذهنی اش همخوانی ندارد و نمونه کوچکشده ای از همان آرمان¬شهر خیالی است که هر سال در زمانی مشخص همچون افسانهای به واقعیت بدل میشود.
این پژوهشگر گفت: آن جامعه آرمانی اسلامی نیازمند توسعه فرهنگی و معنوی است که اربعین حسینی زمینه تحقق آن را فراهم کرده است. در این مسیر، زائران رشد معنوی و معرفتی، فرهنگ ایثار و برادری را تمرین میکنند. نویسنده کتاب صور پیدا و پنهان بارها به این همبستگی و زمینهاش اشاره دارد که خودجوش و مردمی است و افراد بدون اجبار و با عشق و ایمان در آن شرکت میکنند و نقش خودشان را در ساخت تمدن اسلامی به نمایش میگذارند. همچنین نویسنده با پرداختن به تاریخ و وقایع فلسطین بهعنوان نمادی از ظلم به همه مسلمانان و حتی ادیان دیگر توسط استعمارگران و اشغالگران، مفهوم عکس آن را نیز در کتاب خویش بازنمایی میکند و آن را مقابل دیستوپیا به معنای جامعهای پر از ظلم، فساد و ناامیدی نمایش میدهد.
دیالوگ از نگاه استادان داستان از عناصر متن دراماتیک است
در ادامه معصومه امیرزاده پژوهشگر به بحث به گفتوگو و جایگاهش در رمان صور پرداخت: دیالوگ از نگاه استادان داستاننویسی از عناصر متن دراماتیک است و کارکردهای متنوعی دارد. از جملة این کارکردها میتوان به شخصیتپردازی، ارائه زمان و مکان و پسزمینۀ داستان، افشای شخصیتها و انگیزههای آنها، تشدید تنش و تعلیق، و سرعت بخشیدن به ضربآهنگ داستان اشاره کرد. اما پیش از همة این موارد مهم، تناسب بین شخصیت و لحن او در دیالوگ برای خواننده مهم است. هر دیالوگ (گفتار آزاد نامستقیم) غیر از پیام مستقیم خود دارای پیامهای مسکوتماندهای است که در لحن شخصیت خودش را نشان میدهد. مثلاْ اگر کسی بگوید: «شوم چی داریم ضیفه؟» اطلاعاتی مانند طبقه اجتماعی، جنسیت، حدود تاریخ رخداد داستان و رابطة عاطفی او با مخاطبش مشخص خواهد شد. هر چه میزان این پیامهای پنهان افزایش یابد، یعنی نویسنده کار خود را بهدرستی انجام داده است.
وی افزود: در رمان «صور» که از وجوه متعددی قابل تحسین است، تناسب بین لحن و گوینده حفظ نشده است. ما نمیتوانیم دیالوگهای سعدون و ابوخالد را از هم متمایز کنیم. همانطور که نمیتوانیم دیالوگهای زهرا و لیلا و نجلا را از هم تفکیک کنیم. دیالوگ راهی است از متن به شخصیت. وقتی نویسنده تمایزهای مختص هر شخصیت را در تولید دیالوگ رعایت نکرده باشد، یعنی نسبت ما با شخصیت قطع میشود.» انبوه شخصیتهای حاضر در اثر با تمام تفاوتهای فردی، سنی، دینی، جغرافیایی و طبقاتی میتوانستند تکهکلامهای مخصوص و آهنگهای کلامی ویژة خود را داشته باشند. همچنین میشد واژگان نسبتی با سن شخصیتها داشته باشند که متأسفانه نویسنده به تولید متن شبهترجمه اکتفا کرده است.
این پژوهشگر گفت: بدیهی است نسبتی بین زبان و جنسیت در نحو جملات و واژهگزینی نیز وجود دارد. مثلاً مردان در جملهبندیهای خود از دُشواژههای بیشتری نسبت به زنان استفاده میکنند و یا زنان واژههایی را که متأثر از سنتها هستند، بیشتر بهکار میبرند. اما در صور شاهد تمایز بین شخصیتها از این منظر نیستیم. دیالوگها گویی از دهان یک منِ متکثر در متن داستان خارج میشود. بدیهی است هر شخصیت دارای شأن زبانی مخصوص به خود است. دیالوگها در رمان صور هرچند تا حدودی پیشبرندة داستان هستند، اما راهی به پستوی ذهن شخصیتها باز نمیکنند. البته از جهت موضوعی، محتوای دیالوگهای زنان را اغلب امور مربوط به عواطف، نگرانیها و مسائل خانه و دیالوگهای مرتبط با مردان را امور مرتبط با سیاست و عقاید در بر میگیرد. البته که بررسی محتوایی دیالوگها از این حیث میتواند جایگاه مرد و زن را در فرهنگ تولیدی اثر نمایان سازد.
نویسنده دنبال ایجاد فضای گفتمانی است
سپس مریم مطهریراد پژوهشگر گفت: نویسنده در تلاش است با گفتوگومحور کردن داستان، فضایی گفتمانی شکل دهد. از این جهت که اندیشههای متفاوت را در بستری برابر قرار دهد تا درونمایه مدنظر خود را بهدست آورد، اما در عمل چنین چیزی رخ نداده است. گفتوگوهای زیاد و خارج از خط اصلی داستان، صحبت کردن از این در و آن در بدون در نظر گرفتن محور و چالش اصلی داستان به نوعی قصه را دچار پراکندهگویی کرده است که این جریان برای چنین ایدۀ پرظرفیتی، اتفاقی نامبارک است.
وی افزود: گفتوگوها در متن کتاب صور به منظور ادای دین تاریخی به میان آمده است. شخصیتهایی که غالباً چهره ندارند و پشت هم میآیند و میروند، به طور مستمر سر حرفهایی را باز میکنند که پیوندی با بدنۀ کلی داستان ندارند و زمینهای هم برای این پیوند ایجاد نشده است. غالباً پرگوییهای بی مفصل در قصه منجر به اطاله و اطناب شده و در بسیاری از موارد، اطلاعات نویسنده، داستان نشده و خام، بر بستر جای گرفته است.
این پژوهشگر گفت: گفتوگو به عنوان مهمترین دستاویز نویسنده برای یک اجرای داستانی کارآمد، جذاب و پویا، با عدم پایهگذاری پارادوکس و تقابلهای لازم، تبدیل به پراکندهگویی شخصیتها شده که خوانش آن شاید تنها پژوهشگران را برای برداشتن سرفصلهای تحقیقاتی کنجکاو کند. همچنین افسوس مدامی که در لحن وجود دارد، بر گفتوگو سایه افکنده و نثر را تحتالشعاع قرار داده است.
در ادامه سمیه عالمی گفت: گفتار شخصیتها سه مسیر متفاوت را در داستانها دنبال میکنند: یا خطاب به دیگرانند، یا خطاب به خود و یا خطاب به خواننده. به نظر میرسد اغلب گفتوگوهای بین شخصیتها، در خطاب به خواننده طراحی شده و کارکرد دارند تا برای ساخت شخصیتها و پیشبرد داستان.
«صور» با چالش کمجانی مواجه است
در ادامه مریم مطهریراد درباره نسبت چالش داستان و گفتوگوها گفت: «ناترازی چالش اصلی داستان با گفتوگوها و زیرداستانها یکی دیگر از مواردی است که روند گفتمان را از مسیر منسجم خارج کرده است.
وی افزود: برخلاف پیریزی بسیار قوی با بنمایهای که ظرفیت قابل توجهی برای صور ایجاد کرده تا یک بنای باشکوه ایجاد شود، داستان با چالش کمجانی مواجه است که همان چالش ضعیف هم درست و منسجم پیگیری نشده است. تعلیقها حول محور چالش پیش نمیروند و غالباً حتی آنچه رخ داده و طبیعتاً باید خواننده را نگران کند، فراموش میشود. بنابراین به نظر میرسد داستان صور با وجود شخصیتهای زیادی که به قصه ورود میکنند و البته به هیچکدام فرصت پرداخته شدن داده نمیشود، رمان محسوب نمیشود؛ زیرا چالش اصلی و چالشهای فرعی منجر به ایجاد صحنه و رخدادهای متعددی که یک رمان به آن نیازمند است نشدهاند. میتوان گفت صور، داستان بلندی است که اطناب دارد و شخصیت اصلی به سلوکی که انتظار میرود در سفر قهرمانیاش به آن برسد، دست نیافته است.
عذرا موسوی هم گفت: اگر بیتالمقدس را قبلهگاه اول مسلمانان در نظر بگیریم و واقعه عاشورا را معرکهای که قوام و دوام اسلام را تضمین کرده، دیگر شعار «راه قدس از کربلا میگذرد. تنها یک شعار به معنای عام به نظر نمیرسد؛ بلکه گزارهای اعتقادی است که در ظاهر میگوید، غلبه بر دشمن داخلی (داعش) اسباب غلبه بر دشمن خارجی (اسرائیل و آمریکا) را فراهم میکند و در باطن معتقد است که برای برقراری اصل و اساس دین باید خون داد. بهاینترتیب نویسنده با نشان دادن وجوه گوناگون امت و تأکید بر اصل آن، رویکرد تمدنی خود را به موضوع فلسطین نشان داده است.
وی افزود: نویسنده با به تصویر کشیدن فلسطینِ پیش از اشغال و شرح ماجرای ابوخالد در کودکی و بزرگسالی با همسایگان یهودی و مسیحی خود، بر وفاق ادیان ابراهیمی تأکید کرده است. در این اثر فلسطین بهعنوان خاستگاه ادیان بزرگ و جلوهای از نشانگان هر سه دین، نمونهای از یک جامعه اسلامی و ایمانی است که در آن مسلمان و مسیحی و یهودی تا زمانی که متعرض حقوق و منافع یکدیگر نشدهاند، در امنیت و آرامش در کنار یکدیگر زندگی میکنند.
این پژوهشگر در ادامه گفت: جعفری نویسنده کتاب «صور» با اشاره به ماجرای سفر سه روحانی زرتشتی که طالع مسیح (ع) را پیش از ولادت در آسمان دیده و راهی بیتلحم شده بودند مینویسد: «سه مُغ، سه روحانی زرتشتی، رفته بودند مسیح تازهمتولدشده را زیارت کنند.» (ص ۳۵۶) به این ترتیب نویسنده تلویحاً به پیوند بین ایران و فلسطین با بشارتی از شرق عالم برای غرب عالم -که پیروان مسیحند- اشاره میکند. هرچند پرداختن به تمام این موضوعات و شرح بسیاری از مسائل تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی، و تحلیلهای سیاسی در قالب خردهروایتها و با طراحی شخصیتهای فرعی فراوان موجب گسترش داستان در عرض آن شده است؛ بهگونهای که داستان عرض زیاد و عمق کمی یافته است. همین مسأله موجب شده بسیاری از شخصیتها و داستانهای فرعی کوچک در ذهن ماندگار نشوند و به سرعت فراموش شوند.
موسوی گفت: متأسفانه ویرایش کار ضعیف است و به زبان اثر صدمه جدی زده است. آنچنان که گاهی باعث سختخوانی و بدخوانی اثر میشود. همچنین اندازه قلم، مناسب اثری در قالب رمان نیست؛ بااینکه سفیدخوانی متن بسیار است.
نگاهی به نمادهای موجود در کتاب
مرضیه نفری به نمادپردازی در کتاب «صور» اشاره کرد و گفت: مسأله بسیار مهم در ادبیات مقاومت، نمادهایی هستند که باعث ماندگار شدن کار میشوند. در داستان صور از نمادهای فلسطین بهجا و بهخوبی استفاده شده است. امام حسین (ع) و قیام سیدالشهدا بهعنوان نماد مقاومت شیعه در داستان بهکار رفته است و راوی در جایجای داستان، روایت کربلا را بیان میکند؛ گرچه با کار آمیخته نشده است. در صور، مسیح نماد نجاتبخشی است و از داستانهای انبیا؛ حضرت یوسف و کنعان، ابراهیم و اسماعیل نبی و قربانی کردن، هاجر و اسماعیل یاد شده است.
وی افزود: چفیه که بخشی از پوشش عادی مردم منطقه است، بهعنوان نمادی از آرمان مردم فلسطین در صور دیده میشود. درخت زیتون که ریشههای تاریخی و فرهنگی عمیقی در فلسطین دارد و فصل برداشت آن، زمان جشن و شادی در فلسطین است، در تمام داستان حضور دارد؛ هرچند این استفاده بیش از نیاز داستان است. همچنین در دنیای امروز، شعر بهعنوان ابزاری برای حماسهسرایی و رجزخوانی در حوزه مقاومت کارکرد دارد. نویسنده در طول داستان از شاعران مختلف فلسطینی و ایرانی و کتابهایشان نام برده و از اشعارشان بهره برده است. محمود درویش، فدوی طوفان، سیدحسن حسینی و علیرضا قزوه را نمونههایی از آن است.
این پژوهشگر گفت: مسجدالاقصی که پس از کعبه در مکه و مسجد النبی در مدینه از اماکن مقدس مسلمانان است، نماد دیگری است که در کار مورد توجه قرار گرفته است. حضور حنظله، شخصیت کارتونی ساخته ناجی علی، کاریکاتوریست فلسطینی، اشاره به سرنوشت تلخ آوارگان فلسطینی؛ بهویژه کودکانی دارد که در اردوگاهها زندگی میکنند. کلید نیز نماد دیگری از فلسطین است که به گردن عیاض آویزان است؛ عیاضی که تنها بازماندة این خانواده است و قرار است ده فرزند داشته باشد. همچنین عدد چهل که مصداق شاخص آن اربعین حسینی است، عدد کمال است و در این کتاب نیز که چهل فصل دارد، ابوخالد در فصل چهلم به شهادت میرسد و کمال بشری را درک میکند.
وی با اشاره به شخصیتهای زنان در داستان «صور» گفت: ارتباط فلیحه و لیلا خیلی خوب به تصویر کشیده شده است، نویسنده به جایگاه زن، آشپزی و انتقال فرهنگ و نزدیکی تمدنها آگاهی دارد. او میداند که لیلا باید آشپزی کند تا زندگی جریان داشته باشد. مهماننوازی و سخاوتمندی بهعنوان یکی از مهمترین ویژگی عراقیها در جایجای داستان و به خصوص در رفتار فلیحه دیده میشود.
سمیه عالمی هم در پایان این جلسه گفت: به نظر میرسد نویسنده چند محور معنایی برای داستان در نظر گرفته است، اما برای همه این محورها خط داستانی قدرتمند طراحی نکرده است؛ درحالیکه داستان ظرفیتهای بسیار خوبی دراینباره دارد. همین مسأله باعث شده ایدههای نویسنده در داستان به شکل نظری مطرح شود، نه در کنشها و گفتار و انتخابهای بازیگران داستان که منجر به ماندگار شدن داستان و شخصیتها خواهد شد. صور ایدهای بسیار خوب است با عقبه پژوهش متناسب و اجرایی که اندازه قامت این ایده نیست.